سیر و پر خوردن
لغتنامه دهخدا
سیر و پر خوردن . [ رُ پ ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فراوان خوردن . بسیار خوردن :
گرچند روزی سیر و پر میخوردمی انجیر را
از قوت بازوی خود بگسستمی زنجیر را.
من که خوردم سیر و پر
مرگی بیفتد توی لر
قجر بمیرد گر و گر.
رجوع به سیر شود.
گرچند روزی سیر و پر میخوردمی انجیر را
از قوت بازوی خود بگسستمی زنجیر را.
میرزا اشتها (یادداشت بخط مؤلف ).
من که خوردم سیر و پر
مرگی بیفتد توی لر
قجر بمیرد گر و گر.
(یادداشت بخط مؤلف ).
رجوع به سیر شود.