ترجمه مقاله

سیر کردن

لغت‌نامه دهخدا

سیر کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راه رفتن . رفتن . طی کردن :
تا بدین هفت فلک سیر کند هفت اختر
همچنین هفت پدیدار بود هفت اورنگ .

فرخی .


روزی سیر کرد و قصد هرات داشت . (تاریخ بیهقی ).
نگر تا قضا از کجا سیر کرد
که کوری بود تکیه بر غیر کرد.

سعدی .


ترجمه مقاله