ترجمه مقاله

سیغ

لغت‌نامه دهخدا

سیغ. (ص ) خوب . نیکو. نغز. (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). برابر است با سخ . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
برمکن برقع از آن رخسار سیغ
تا برآید آفتاب از زیر میغ.

عنصری .


|| (اِ) یک دسته از مردم . || یک دسته سپاهیان . || جماعت . || خانه ای که دارای چند دریچه باشد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله