ترجمه مقاله

سیف

لغت‌نامه دهخدا

سیف . [ س َ ] (ع مص ) شمشیر زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن . (آنندراج ) : به آداب سیف و سنان مرتاض گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || شکافته شدن . (از منتهی الارب ): سافت یده ؛ شکافته شد دست او و ریشه گرفت گرداگرد ناخن او. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (اِ) شمشیر. ج ، سیاف ، سیوف . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) : السیف و الرمح و النشاب و الوتر. (تاریخ بیهقی ).
- سیف دالق ؛ شمشیر که در نیام نایستد. (مهذب الاسماء).
- سیف ذرب ؛ شمشیر بران . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله