ترجمه مقاله

سیفور

لغت‌نامه دهخدا

سیفور. [ س َ ] (اِ) بافته ٔ ابریشمی بسیارلطیف . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). جامه ای است ابریشمی . (فرهنگ رشیدی ) :
کناغ چندضعیفی بخون دل بتند
بجمع آری کاین اطلس است و آن سیفور.

ظهیرالدین فاریابی .


زمین فرش سیفور چون درنوشت
برآورد سر صبح با تیغ و طشت .

نظامی .


ستاده ملک زیر زرین درفش
ز سیفور بر تن قبای بنفش .

نظامی .


زر و زیور آرند خروارها
ز سیفور و اطلس شتر بارها.

نظامی .


ترجمه مقاله