ترجمه مقاله

سیلک

لغت‌نامه دهخدا

سیلک . [ ل َ / ل ُ ] (اِ) سیکک است که کرم گندم ضائعکن باشد. (برهان ) (آنندراج ). کرمک گندمخوار. (ناظم الاطباء). اسم فارسی سوس الحبوب است که قمل الطعام نامند. (فهرست مخزن الادویه ). || زردی در غله زار. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به سیسک و سیکک شود.
ترجمه مقاله