سیمین ساق
لغتنامه دهخدا
سیمین ساق . (ص مرکب ) آنکه ساق وی در سپیدی چون سیم باشد :
دو سمن سینه بلکه سیمین ساق
بر در باغ داشتند یتاق .
رشته ٔ تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود.
دو سمن سینه بلکه سیمین ساق
بر در باغ داشتند یتاق .
نظامی .
رشته ٔ تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود.
حافظ.