سینه سپر کردن
لغتنامه دهخدا
سینه سپر کردن . [ ن َ / ن ِ س ِ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثابت قدم بودن در صف جنگ و از جا نرفتن . (آنندراج ). برای مقابله آماده شدن :
چو غنچه سینه سپر میکنیم وخندانیم
در آن مصاف که صد زخم هست و مرهم نیست .
غرور در زورآوری و قوت . (ناظم الاطباء).
چو غنچه سینه سپر میکنیم وخندانیم
در آن مصاف که صد زخم هست و مرهم نیست .
محسن تأثیر (از آنندراج ).
غرور در زورآوری و قوت . (ناظم الاطباء).