سیهی
لغتنامه دهخدا
سیهی . [ ی َ ] (حامص ) سیاه بودن :
صحبت ابلهان چو دیگ تهی است
از درون خالی از برون سیهی است .
به اندکی سیهی بر سرم سپاس نهند
بشرط آنکه دگر درد سر نیارم پیش .
صحبت ابلهان چو دیگ تهی است
از درون خالی از برون سیهی است .
سنایی .
به اندکی سیهی بر سرم سپاس نهند
بشرط آنکه دگر درد سر نیارم پیش .
انوری .