سیه دیده
لغتنامه دهخدا
سیه دیده . [ ی َه ْ دَ / دِ ] (ص مرکب ) مرادف سیاه چشم و سیه چشم . (آنندراج ) :
درازگردن و کوتاه پشت و گردسرین
سیاه شاخ و سیه دیده و نکودیدار.
خصم سپیدکار سیه دیده ٔ تو را
بادا سیاه گشته بدود عذاب روی .
رجوع به سیاه چشم شود.
درازگردن و کوتاه پشت و گردسرین
سیاه شاخ و سیه دیده و نکودیدار.
فرخی .
خصم سپیدکار سیه دیده ٔ تو را
بادا سیاه گشته بدود عذاب روی .
سلمان ساوجی (از آنندراج ).
رجوع به سیاه چشم شود.