ترجمه مقاله

سیورغامیشی

لغت‌نامه دهخدا

سیورغامیشی . [ س ُ ] (مغولی ، اِ) به مغولی به معنی نوازش و تلطف . (آنندراج ). خیرخواهی . تلطف . عنایت . توجه . (ناظم الاطباء). التفات کردن . عنایت فرمودن . (فرهنگ فارسی معین ) : چون پسر را دیده است که با سیورغامیشی از حضرت با تو املاک و اسباب پدرش بدو مفوض فرموده اند. (جهانگشای جوینی ). و هرکه در خدمت او بودند از ملوک و... بعنایت او مخصوص شدند و سیورغامیشی یافتند. (جهانگشای جوینی ). از راه مرحمت و سیورغامیشی فرمودند که آنچه پیش از این هر کس تقریر کرده و نوشته .(جامع التواریخ ). هولاکوخان او را [ حسام الدین را ] بسیار عاطفت و سیورغامیشی فرمود. (جامع التواریخ ).
ترجمه مقاله