ترجمه مقاله

شاباش کردن

لغت‌نامه دهخدا

شاباش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (مخفف شاه باش یا شادباش ). شاه یا شادباش گفتن . تهنیت کردن . گفتن به داماد یا عروس یا حاکم نو یا تازه واردی شاه باش یا شادباش :
بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش
نشست پیش وی اندر به حرمت و تعظیم .

سوزنی .


|| توسعاً، نثار کردن زر و سیم و شکر و گهر بر سر عروس یا داماد یا پادشاه یا حاکم و تازه واردی بزرگ . و رجوع به شاباش شود.
ترجمه مقاله