شابل
لغتنامه دهخدا
شابل . [ ب ِ ] (ع ص ) شیر بیشه ای که دندانهای وی درهم آمده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کودک پر بدن . تازه جوان . (منتهی الارب ). کودکی که در ناز و نعمت پرورش یافته باشد. (ناظم الاطباء). پسرکی که از نعمت و جوانی سرشار باشد. (اقرب الموارد).