شات
لغتنامه دهخدا
شات . (ع اِ) شاة گوسپند و این لفظ را اکثر بتای مدوره نویسند. (غیاث ) :
گرگ را کی رسد ملامت شات
باز را کی رسد نهیب شخش .
به بُرّ و شات مرا بِرّ و مکرمت فرمای
که این ز حیوان نیکوترین و آن ز نبات
منازعان تو بادند یک یک و جمله
شکم شکافته چون بُرّ و سربریده چو شات .
و رجوع به شاة شود. || (اِخ ) چند ستاره ٔ خرد بین قرحه و جدی . رجوع به ناظم الاطباء و به شاة شود.
گرگ را کی رسد ملامت شات
باز را کی رسد نهیب شخش .
رودکی .
به بُرّ و شات مرا بِرّ و مکرمت فرمای
که این ز حیوان نیکوترین و آن ز نبات
منازعان تو بادند یک یک و جمله
شکم شکافته چون بُرّ و سربریده چو شات .
سوزنی .
و رجوع به شاة شود. || (اِخ ) چند ستاره ٔ خرد بین قرحه و جدی . رجوع به ناظم الاطباء و به شاة شود.