ترجمه مقاله

شاخ حجامت

لغت‌نامه دهخدا

شاخ حجامت . [ خ ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاخ حجام . سمیرا.کبه . شاخ گوسفند است که سر باریک آن سوراخ است و برآن تکه ٔ پوستی است . حجام سر گشاد را بر عضو کسی که میخواهد حجامت کند می گذارد و هوای داخل شاخ را میمکدسپس آن تکه ٔ پوست را بر سوراخ سر باریک میگذارد تا هوا داخل نشود و پس از چند دقیقه که پوست زیر شاخ ورم میکند شاخ را بر میدارد و بر جای ورم چند استره میزند و باز شاخ را می چسباند و چون پر از خون شود آن را برداشته خالی میکند و باز می چسباند تا بقدر لازم خون گرفته شود. (از فرهنگ نظام ). و رجوع به شاخ شود.
ترجمه مقاله