ترجمه مقاله

شاد باش

لغت‌نامه دهخدا

شاد باش . (اِ مرکب ) نام روز بیست و ششم است از ماههای ملکی . (فرهنگ جهانگیری ). || (صوت مرکب ) کلامی است که در مقام تحسین گویند و شاباش مخفف آن است . (آنندراج ). || (فعل امر) کلمه ٔ تحسین یعنی خوش باش و خرم زی .(ناظم الاطباء). شاد زی ! تبریک و تهنیت :
من چون شنیدم از در آواز مطربانش
وان شادباش کهتر وان نوش باد مهتر.

امیرمعزی (از آنندراج ).


|| (اِ مرکب ) کنایه از عطا و بخشش و بمعنی آنچه نثار کرده به کسی دهند. (آنندراج ). نثار. شاباش . رجوع به شاباش شود.
- شادباش کردن ؛ تبریک و تهنیت گفتن کسی را.
- شادباش گفتن ؛ تبریک گفتن . خوش باش گفتن .
ترجمه مقاله