ترجمه مقاله

شاذلیه

لغت‌نامه دهخدا

شاذلیه . [ ذِ لی ی َ ] (اِخ ) (در افریقا بضم ذال تلفظ میشود) و آن نام فرقه ای از صوفیه است . پیشوای این فرقه ابوالحسن علی بن عبداﷲ الشاذلی ملقب به تاج الدین و تقی الدین است . در برخی از ادعیه ٔ منسوب به وی مراحل سلوک مرید مشروحاً بیان شده است . مصنف در این آثار به تلقین اصول عالی اخلاقی توجه دارد و اصولی را که در کتبی از قبیل «احیاء علوم الدین » غزالی میتوان یافت تأیید میکند. اصول پنج گانه ٔ طریقه ٔ اوعبارتند از: 1 - خوف ظاهری و باطنی . 2 - پیروی از سنت در گفتار و کردار. 3 - عدم اعتنای بخلق چه در روزگار خوشی و چه بهنگام مخالفت ایام . 4 - تسلیم و رضا در امور جزئی و کلی . 5 - توکل در شادی و محنت . بنظر نمیآید که شاذلی برای تأسیس طریقت جداگانه قصد و نیت خاصی داشته است . وی از مریدانش میخواست که در عین اشتغال به کارهای خود به عبادت پردازند. شواهدی وجوددارد که پیروان خویش را از ترک اشتغالات و امور عادی باز می داشت . با سؤال و تکدی مخالفت میکرد و از قبول اعاناتی که حکومت وقت برای اعطای به خانقاه فقرا اختصاص داده بود امتناع میورزید. مقصود نهائی شاذلی وصول بمقام فنا بود و روش اشتغال به اوراد واذکار را پیروی میکرد. وی ظاهراً برای هر مریدی بمقتضای حوائج تربیتی او تعلیماتی مخصوص میداشت و اگر مؤئر میدیدبه وی اجازه میداد نزد شیخ دیگری طی مراحل سلوک کند. به سنت سخت پابند بود و اگر یکی از مریدانش را الهامی مخالف و مباین سنت دست میداد آن را باطل میشمرد.خصوصیات سه گانه ٔ اهل این فرقه به این قرار بود: 1 - شاذلیه در «لوح محفوظ» برگزیده شده اند و از ازل به این فرقه تعلق یافته اند. 2 - حال شوق در نزد آنان با قناعت همراه است یعنی بطور دائم از زندگی فعال عادی بر کنارشان نمی دارد. 3 - قطب در طی اعصار و قرون باید از این فرقه باشد. ظاهرا نخستین ظهور این فرقه در تونس بوده است . مع ذلک خلف شاذلی ، ابوالعباس المرسی (متوفی بسال 686) مدت 36 سال در اسکندریه بسر برد بی آنکه حاکم وقت را ببیند یا بنزد او کس فرستد و معروف است که وی هرگز سنگ روی سنگ نگذاشت یعنی بنائی نکرد. با اینهمه علی پاشا مبارک در کتاب خود موسوم به «خطط جدیده » از مسجدی در اسکندریه یاد میکند که بنام ابوالعباس المرسی بوده و بیشک به همت مریدان او ساخته شده است همچنین از مسجدی نام میبرد که به اسم مریدابوالعباس المرسی ، یاقوت العرشی (متوفی به سال 707)بود. باز از مسجد دیگری نام برد به اسم تاج الدین بن عطاء الاسکندری مؤلف لطائف (متوفی بسال 709). مسجد اولی موسوم است به جامع و هدایای گرانبهایی به آن تقدیم شده است . همچنین علی پاشا از مسجدی در مصر نام میبرد که به این فرقه تعلق دارد و اکنون مخروبه است .
در اواخر قرن نوزدهم زنی از پیروان شاذلی در شام در راه ایجاد اخوت میان مسلمانان و مسیحیان و یهودیان کوشش داشت . گویند اهالی «مخا» واقع در جنوب عربستان شیخ الشاذلی را صاحب آن قریه و مبتکر ترویج شرب قهوه که ازمحصولات عمده ٔ آن محل بوده است دانسته اند. لیکن تصورمیرود که مالک مخا یکی از اخلاف شاذلی ، یعنی علی بن عمر القرشی بوده است . مرکز اصلی فرقه ٔ شاذلیه در افریقیه ، مغرب مصر و خصوصاً الجزیره و تونس بوده است . شاذلی البسه ٔ فاخر میپوشید و عود هندی میسوزانید و عطربه کار می برد. از یکی از پیروان او که بتقلید از شاذلی لباسهای گرانبها میپوشید. نقل است در جواب معترضین که شیوه ٔ قدریه را برخ او کشیدند و گفتند که جز جامه های نخی و کم بها نمی پوشند، گفت : لباس من لباس استغنای از دنیا و لباس آنان لباس احتیاج به دنیا است .همچنین در باره ٔ شاذلی آورده اند که هرگز بقصد سلام وتعظیم بزرگان از جای برنمی خاست . در قرن نوزدهم طریقه ٔ شاذلی ببرکت مساعی محمدبن محمدبن احمد که در حدودسال 1820 م . در قبیله ٔ «غریب » متولد شده توسعه یافت . وی در موطن خود دو مسجد بنا نهاد. در یکی قرآن و فقه و در دیگری نحو و منطق می آموخت . وی به سال 1860 به زیارت آرامگاه عبدالرحمان الثعالبی الشاذلی در الجزیره شتافت و مجذوب طریقه ٔ شاذلی گردید. در سال 1865در بقری زاویه ای تأسیس کرد. در سال 1866 شیخ فرقه ٔشاذلیه در الجزیره ٔ مرکزی شد و به سال 1883 وفات یافت . در این زمان دایره ٔ نفوذ او به الجزیره ٔ غربی گسترش یافته بود و در نقاط متعدد خلفائی داشت . اما پس از مرگش عده ای از این خلفا استقلال اختیار کردند و بدین لحاظ دوران وحدتی که بوجود آمده بود سپری گردید. در پایان قرن نوزدهم تعداد پیروان این فرقه در الجزیره قسطنطنیه (کنستانتین ) نزدیک 15000 تن بود و زوایای آن به یازده بالغ میشد. شماره ٔ فرقه هائی که از شاذلیه جدا شده اند به سیزده میرسد و در میان خود شاذلیه پیروان طریقه ٔ شیخیه ، طیبیه و درقاویه از سایر گروهها بیشتر است . شاذلی و جانشین او ابوالعباس المرسی در باب طریقه ٔ شاذلیه تصنیفی ندارند لیکن شاگرد ابوالعباس المرسی ، یاقوت العرشی ظاهراً «مناقب » را تألیف نمود و تاج الدین الاسکندری شاگرد مشترک این دو، چندین تألیف کرد که از جمله ٔ آنها «لطائف المنن » و «مفتاح الفلاح و مصباح الارواح » را میتوان نام برد که این اخیر در حاشیه ٔ لطائف المنن الشعرانی در قاهره بطبع رسیده است . دیگر از مصنفین شاذلی ، علی بن وفاء شاعر متوفی بسال 807 و پدرش محمد وفاء مؤلف آثار و دیوان اشعار عرفانی رامیتوان ذکر کرد. حاجی خلیفه نیز از منظومه ای به نام «حال السلوک » اثر ناصرالدین شاذلی نام میبرد. سیوطی نیز در «بغیة الوعاة» داودبن عمربن ابراهیم از اهالی اسکندریه (متوفی بسال 733) را از مصنفین پیرو شاذلی شمرده است . (از دائرة المعارف اسلام ).
ترجمه مقاله