ترجمه مقاله

شارستان رویین

لغت‌نامه دهخدا

شارستان رویین . [ رَ ن ِ ] (اِخ ) نام شهری افسانه ای آن را مدینة الصفر خوانند. صاحب مجمل التواریخ درباره ٔ این شهر موهوم آرد: «جماعتی گویند اسکندر کرده است اما در سیر آن است که سلیمان علیه السلام کرده است ، و در روزگار عبدالملک مروان ، ظاهر گشت و سبب آن بود که چون عبدالملک بخلافت بنشست در خزینه کتابی یافت حکایت آن شهرستان در آنجا نوشته ، و عجایت آن حکایت کرده و گفته که در آن جایگه کیمیاست ، و خزاین و کتب سلیمان علیه السلام و یکی از فرزندان سلیمان علیه السلام آنجا نهاده است ، و در آخر مغرب است ، پس عبدالملک مروان را این هوس افتاد. وزیر خویش را با چهار هزار سوارو یکساله برگ راه راست بکرد، و پیش ملک حمیر فرستادکه گفتند که اگر کسی از این شهرستان آگهی دارد الا ملک حمیر نباشد». (مجمل التواریخ و القصص ص 501)... بعد از آن ملک حمیر گفت ایها الوزیر این ساعت مرا با جماعتی پیران این ولایت با تو بباید آمدن بطلب شهرستان رویین ... (مجمل التواریخ ص 507)... و آن کیمیا و بعضی جواهر بدست وزیر به عبدالملک فرستادند، و اصل مال عبدالملک از آن کیمیا بود. (مجمل التواریخ ص 511).
ترجمه مقاله