ترجمه مقاله

شارط

لغت‌نامه دهخدا

شارط. [ رِ ] (ع ص ) نعت از شرط. لازم گیرنده ٔ چیزی در بیع و مانند آن . (از منتهی الارب و اقرب الموارد). شرط کننده . || حجام . نشتر زننده . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مثال جامع هر دو معنی : رب شرط شارط اوجع من شرط شارط. (اقرب الموارد). و برای هر دو معنی رجوع به شرط شود.
ترجمه مقاله