ترجمه مقاله

شارق

لغت‌نامه دهخدا

شارق . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از شرق و شروق . طالع. برآینده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). روشن . تابان . (غیاث ) : تا صبح صادق از افق باختر شارق گردد. (سندبادنامه ص 183).
ترجمه مقاله