ترجمه مقاله

شاشک

لغت‌نامه دهخدا

شاشک . [ ش َ ] (اِ) شارشک . شاشاک . شاشنگ . شوشک . مرغکی است ضعیف که آن را تیهو و سوسک و شوشک و شیشو نیز گویند. به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی شوشک است . (اوبهی ). تیهو را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تیهو باشد و آن جانوری است شبیه به کبک لیکن از آن کوچک تر میشود. (برهان ). مرغی است بنام تیهو. (شعوری ). || رباب چهارتاره را نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). ربابی باشد چهار تاره . (فرهنگ جهانگیری ). رباب را نیز گویند و آن سازی است معروف و مشهور. (برهان ). چارتار. (شعوری از مجمع الفرس ). || نام نوایی از موسیقی . رجوع به شارشک و شاشنگ شود. || نام حیوانی شبیه به میمون . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله