ترجمه مقاله

شاغول

لغت‌نامه دهخدا

شاغول . (اِ) شاقول . فادن . گلوله ای که بریسمان کرده از گونیا بیاویزند تا بدان همواری زمین معلوم کنند. (از ناظم الاطباء). قطعه فلزی که برشته ای آویزند و برای قائم بالا بردن دیوار در بنایی بکاربرند. شاقول . شاهول . || آویزه ٔ ساعت . (ناظم الاطباء). پندول . (اشتنگاس ). رجوع به شاقول شود.
ترجمه مقاله