ترجمه مقاله

شانه آویز

لغت‌نامه دهخدا

شانه آویز. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آویزنده به شانه . که از کتف و شانه فروگذارد. || (ن مف مرکب ) آویخته به شانه . بکتف و منکب فروآویخته . || (حامص مرکب ) آویختن آدمی را بوضعی که دستش بر شانه بندند. (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ) (آنندراج ). نوعی از تعذیب که آدمی را شانه به رسن بربسته می آویزند. (غیاث اللغات ) :
بدزدی دل طغرا نمیکند اقرار
علاج هندوی زلف توشانه آویزست .

طغرا (از بهار عجم ).


پا کشیدم خود و دل را که ز غم صد چاکست
شانه آویز در آن زلف بدستان کردم .

عبدالغنی (از بهار عجم ).


ترجمه مقاله