ترجمه مقاله

شاهدانج

لغت‌نامه دهخدا

شاهدانج . [ ن َ ] (معرب ،اِ مرکب ) شهدانج . دانه ٔ قنب است . (منتهی الارب ). معرب شهدانه . (از اقرب الموارد) (دزی ج 1 ص 717) (جوالیقی 206:9) (ضریر انطاکی ص 213). رجوع به شاهدانه شود.
- شاهدانج البر ؛ حب السمنه . (یادداشت مؤلف ).
- شاهدانج عدسی ؛ عدس الملک . سنگ شادنج . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله