ترجمه مقاله

شاهد کردن

لغت‌نامه دهخدا

شاهد کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شاهد گرفتن . اقامه ٔ شهود برای امری کردن . || در عبارت ذیل از کتاب اسرار التوحید، معنی جشن کردن و طعامهای شاهد ترتیب دادن و خوان طعام نام نهادن و سور کردن و نظایر آن دارد : آن روز فام شیخ بگزاردند و کار عرس بساختند و دیگر روز شاهد کردند و خرقه ٔ شیخ و خرقهای جمع که موافقت کرده بودند پاره کردند. (اسرارالتوحید چ بهمنیار ص 297).
ترجمه مقاله