ترجمه مقاله

شاه اسپرغم

لغت‌نامه دهخدا

شاه اسپرغم . [ اِ پ َ غ َ] (اِ مرکب ) مرکب از: شاه و اسپرغم . (برهان قاطع چ معین ). ریحان را گویند و آن را به عربی ضیمران خوانند. خواص بسیار دارد خصوصاً رعاف و بواسیر خونی را و اگر قدری از تخم آن با شکر بسایند و بزیر بغل مالند بوی بغل را برطرف سازد. (از برهان قاطع). به معنی شاه اسپرم . (جهانگیری ). ریحان ، که سبزی خوردن معطر است . (فرهنگ نظام ) (بحر الجواهر) (غیاث اللغات ). نازبو. (انجمن آرا) (آنندراج ). جم اسپرم . (انجمن آرا). بوستان افروز. (دهار). ریحان سبز یا شاه اسپرغم با گلهای سفید و برگهای معطر و ریحان کوهی که دانه های سیاه آن بنام تخم شربتی یا بادروج مشهور است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 249) :
از آن خجسته و شاه اسپرغم هر دو شدند
یکی چو دیده ٔ چرغ و یکی چو چنگ عقاب .

مسعودسعد.


و نیز رجوع به اسپرم و اسپرغم شود.
ترجمه مقاله