شاه جهان
لغتنامه دهخدا
شاه جهان . [ هَِ ج َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ملک و سرور عالم . شاه دنیا.خداوند گیتی . حاکم دوران . پادشاه دنیا :
بیامد یکی فیلسوفی چو گرد
سخنهای شاه جهان یاد کرد.
کسی را که شاه جهان خوار کرد
بماند همیشه روانش بدرد.
بیامد یکی فیلسوفی چو گرد
سخنهای شاه جهان یاد کرد.
فردوسی .
کسی را که شاه جهان خوار کرد
بماند همیشه روانش بدرد.
فردوسی .