شاه محمد
لغتنامه دهخدا
شاه محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ملازم بابر پادشاه بود و منصب کتابداری داشت . این مطلع از اوست :
هر چند شعله زد شب غم برق آه ما
روشن نگشت پیش تو روز سیاه ما.
هر چند شعله زد شب غم برق آه ما
روشن نگشت پیش تو روز سیاه ما.
(مجالس النفایس ص 167).