ترجمه مقاله

شاییدن

لغت‌نامه دهخدا

شاییدن . [ دَ ] (مص ) شائیدن . شایستن . رجوع به شایستن شود. || شایسته و سزاوار بودن . || لایق و مستعد بودن . (ناظم الاطباء) :
فردا به پیمبر بچه شایید چه امروز
اینجا به یکی بنده ٔ فرزندنشایید.

ناصرخسرو.


زیرا که نخست علم باید
تا پیش خدای را بشایی .

ناصرخسرو.


|| لازم بودن و ضرور بودن و بکار بردن . || راضی بودن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله