ترجمه مقاله

شبراق

لغت‌نامه دهخدا

شبراق . [ ش ِ ] (ع اِمص ) شدت هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کفتگی جامه . (منتهی الارب ). پارگی جامه : ثوب شِبراق ؛ پیراهن که پاره شده است . (از اقرب الموارد). رجوع به شبارق در این معنی شود. || فاصله ٔ زیاد میان قوائم . (از ذیل اقرب الموارد). || (مص ) در اصطلاح عامه گرفتن مقداری از چیزی است :شبرق الشی َٔ؛ یعنی مقداری از شی ٔ را گرفت . (از دزی ج 1 ص 720) (از محیط المحیط). || شبرق الموسی علی الجلد؛ یعنی تیغ را بر روی چرم کشیده تا تیز شود. (از دزی ج 1 ص 720) (از محیطالمحیط). || تعویذ کردن اسب و جز آن جهت دفع چشم زخم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به شبارق در این معنی شود.
ترجمه مقاله