ترجمه مقاله

شبرقان

لغت‌نامه دهخدا

شبرقان . [ ش ُ ب ُ ] (اِخ ) شَبورقان که عامه آن را شُبرُقان خوانند و آن شهری است نیکو از شهرهای جوزجان واقع در نزدیکی بلخ و فاصله ٔ شبرقان تا آنجا از طرف جنوب یک منزل راه است و از آن تا یهودیه ٔ جوزجان وبرگشت به فاریاب از طرف شمال دو منزل . و سپس از فاریاب تا یهودیه یک منزل و از شبورقان تا فاریاب نیز همین مقدار راه است . (از معجم البلدان ). از جمله شهرهای مهم جوزجان در قرون وسطی شبرقان که آن را «شبورقان » و «اشبرقان » و «شبورغان » هم نوشته اند و هنوز باقی است و در قرن سوم هجری یک بار مرکز و کُرسی ولایت جوزجان واقع گردید و پس از آن مرکز این ولایت به یهودیه یعنی میمنه که در آن زمان به اندازه ٔ شبرقان بوده انتقال یافت باغها و کشتزارهایش در نهایت حاصلخیزی بود و میوه های آن فراوان از آنجا به نواحی دیگر صادر میگردید. یاقوت که آن را به نام های شبرقان و شفرقان وشبورقان ضبط کرده گوید: در سال 617 هَ . ق . در زمان فتنه و هجوم مغول شهری بسیار پرجمعیت و بازارهایش بسیار پرمتاع بوده . یک قرن بعد حمداﷲ مستوفی که شبورقان و فاریاب را با هم ذکر کرده گوید: شهری کوچک است و گرمسیر و غله اش فراوان و نعمت ارزان است و ناصرخسرو در سفرنامه ٔ خود از این شهر هنگام عبور به طالقان یاد کرده است . (سرزمینهای خلافت شرقی ص 452، 453) (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 126) (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله