ترجمه مقاله

شبرقة

لغت‌نامه دهخدا

شبرقة. [ ش َ رَ ق َ ] (ع مص ) گرفتن باز صید را و دریدن آن را. (منتهی الارب ): شبرق البازی الصید؛ گرفت باز شکار را و درید آن را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بریدن جامه . (منتهی الارب ): شبرقت الثوب شبرقة و شبراقا؛ بریدم جامه را و پاره کردم آن را. || بد بافتن جامه را. (منتهی الارب ): شبرق الثوب ؛ بد بافت جامه را. (ناظم الاطباء). || پاره کردن گوشت . (منتهی الارب ): شبرقت اللحم ؛ پاره کردم و قطعه قطعه نمودم گوشت را. (ناظم الاطباء). و رجوع به شبارق در این معنی شود. || نوعی از دویدن ستور. (منتهی الارب ): شبرق الدابة فی مشیها؛ باعدت خطوها. (اقرب الموارد): شبرقت الدابة؛ بسرعت دوید آن ستور و گام فراخ گذاشت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله