ترجمه مقاله

شبیار

لغت‌نامه دهخدا

شبیار. [ ش َ ] (اِ مرکب ) یار و مونس شب . رفیق و مصاحب در شب . || شربت قند. شیره . (فرهنگ فارسی معین ). || نام معجونی است که آن را در شب خورند و خوابند. (برهان ). مسهل یا ملینی که هنگام خفتن خورند. (یادداشت مؤلف ) : چون چهار روز بگذرد (از بیماری لقوه ) یک مثقال ایارج فیقرا بر سبیل شبیار بخورد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || رستنی باشد تلخ ، و آن را به عربی صبر گویند. طبع آن گرم و خشک است و مسهل صفرا بود و رطوبت و بلغم از سر و مفاصل جذب کند و بهترین آن سقوطری میباشد و سقوطر جزیره ای است نزدیک به سواحل یمن . (برهان ). صبر زرد :
پشم است و مینمایدت انگلیون
شکّر نماید او بتو شبیارش .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله