ترجمه مقاله

شجن

لغت‌نامه دهخدا

شجن . [ ش َ ج َ ] (ع اِ) غم . اندوه . (منتهی الارب ). حزن . هَم ّ. (اقرب الموارد) :
آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا
جای شجر گیرد گیا جای طرب گیرد شجن .

معزی .


از قبول خدمت تو سرفرازم چون سپهر
خویش گردم با طرب بیگانه گردم با شجن .

سوزنی .


|| شاخهای درخت درهم آمده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شعبه و شاخ از هر چیزی . (منتهی الارب ). شعبه از هر چیزی . (از اقرب الموارد). و از این کلمه است : «الحدیث ذوشجون »؛ یعنی انواع فنون و اغراض دارد و پیچ درپیچ است یا شاخها و شعبه ها دارد و بعض آن در بعض درآمده . (منتهی الارب ). || حاجت هر چه باشد و هر جا که باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شجون ، اشجان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هوای نفس . (از ذیل اقرب الموارد). || (ص ) شترماده ٔ استوارخلقت درهم آمده اعضاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله