ترجمه مقاله

شحشاح

لغت‌نامه دهخدا

شحشاح . [ ش َ ] (ع ص ) شحیح . (از اقرب الموارد). بخیل . || حریص . || دراز. || دوام کننده بر چیزی . (منتهی الارب ). مواظب و جدی بر چیزی . (از اقرب الموارد). || غیور. (منتهی الارب ). || امراءة شحشاح ؛ زن قوی که در قوت و توانایی به مردان ماند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله