ترجمه مقاله

شحط

لغت‌نامه دهخدا

شحط. [ ش َ ح َ ] (ع مص )دور شدن . (منتهی الارب ). || تنک کردن مزاج شراب را. (از منتهی الارب ). || ذبح کردن شتر. (از منتهی الارب ). || سبقت نمودن از کسی و دور شدن از آن . (از منتهی الارب ). || چوبی را در پهلوی بیخ رز نهادن تا بدان بر وادیج خود برآید. (منتهی الارب ). || پر کردن اناء. (از منتهی الارب ). || دور شدن از حق و درگذشتن از مرتبه ٔ خود. (از منتهی الارب ). || رسیدن شتر به نهایت قیمت خود. (منتهی الارب ). تجاوز کردن بهای شتر از حق و مرتبه . (از اقرب الموارد). || ریخ زدن . || بانگ کردن مرغ . || نیش زدن عقرب . || بسیار کردن آب شیر را. || بریدن امید. شَحط. شحوط. مشحط. (منتهی الارب ). || سرنگون کردن . || مکیدن مایه ای بوسیله ٔ لوله . || کشیدن . بدنبال خود کشیدن بر روی زمین . (از دزی ج 1 ص 732).
ترجمه مقاله