شخ نورد
لغتنامه دهخدا
شخ نورد. [ ش َ ن َ وَ ] (نف مرکب ) کوه نورد. طی کننده و پیماینده ٔ شخ . دامنه پیما :
هرکجا طیاره ای کُه پاره ای
شخ نوردی کُه کنی وادی جهی .
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن .
شخ نوردی که چو آتش بود اندر حمله
همچنان برق مجال و به روش بادمجاز.
ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه ْ
کوه کوب و سیل بر و شخ نورد و راه جوی .
هرکجا طیاره ای کُه پاره ای
شخ نوردی کُه کنی وادی جهی .
منوچهری .
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن .
منوچهری .
شخ نوردی که چو آتش بود اندر حمله
همچنان برق مجال و به روش بادمجاز.
منوچهری .
ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه ْ
کوه کوب و سیل بر و شخ نورد و راه جوی .
منوچهری .