شدآمدن
لغتنامه دهخدا
شدآمدن . [ ش ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) رفتن و بازگشتن .
- شدآمدن سخن ؛ تفصیل و شرح و بسط آن :
دهلیز فسانه چون بود تنگ
گردد سخن از شدآمدن لنگ .
- شدآمدن سخن ؛ تفصیل و شرح و بسط آن :
دهلیز فسانه چون بود تنگ
گردد سخن از شدآمدن لنگ .
نظامی .