ترجمه مقاله

شدو

لغت‌نامه دهخدا

شدو. [ ش َدْوْ ] (ع مص ) قصد کردن قصد کسی را. (منتهی الارب ). || شعر به سرود خواندن و راندن شتر. (یادداشت مؤلف ). || خواندن یک یا دو بیت و کشیدن آواز خود را. (از لسان العرب ). || شتران را راندن : شدا الابل یشدوها شدواً. (از السان العرب ). || آموختن بعض علم ادب را. شدا شدواً؛ اخذ طرفاً من الادب . (لسان العرب ). || تشبیه کردن فلان را بفلان : شدا الرجل فلانا فلاناً اذا شهبه ایاه . (لسان العرب ).
ترجمه مقاله