ترجمه مقاله

شذاذ

لغت‌نامه دهخدا

شذاذ. [ ش ُذْ ذا ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاذ. (اقرب الموارد). اندک و کم عدد از مردم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : از هر جانبی سواد مردان و شذاذ امرا که مختفی بودند. (جهانگشای جوینی ). چون به اصفهان رسید شذاذ لشکر و پراکندگان امراء برو جمع شدند. (جهانگشای جوینی ). و از جوانب شذاذ افراد و افراد اجناد روی به سلطان دادند.(جهانگشای جوینی ). || مردم اجنبی که از آن قبیله نباشند. (منتهی الارب ). مردم که در میان قومی باشند و از آنها نباشند. (از اقرب الموارد). مردم که خانه ٔ اوشان در آن قبیله نبود. (منتهی الارب ). مردم که در کوی و خانه شان نباشند. (از اقرب الموارد).
- شذاذ الاَّفاق ؛ غریبان . (از اقرب الموارد).
- شذاذ ناس ؛ کسانی که میان قومی ساکن باشند و از آن قوم نباشند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله