ترجمه مقاله

شراسة

لغت‌نامه دهخدا

شراسة. [ ش َ س َ ] (ع مص ، اِمص ) پیوسته چرانیدن گیاه شرس را. (منتهی الارب ). || دوستی نمودن با مردم . || دوست گردیدن نزد مردم . (منتهی الارب ). || بدخویی و شدت خلاف و نزاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سخت خوردن چاروا علف را. (از منتهی الارب ). حرص ستور در خوردن علوفه . (ناظم الاطباء): شرست الماشیة شراسةً؛ أکلت شدیداً. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله