ترجمه مقاله

شرف یافتن

لغت‌نامه دهخدا

شرف یافتن . [ ش َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) افتخار یافتن . به فخر و مباهات رسیدن . (از فرهنگ فارسی معین ) :
مردم ز علم و فضل شرف یابد
نز سیم و زر و از خزطارونی .

ناصرخسرو.


اگر دانش بیلفنجی به فضل توشرف یابد
پدرت و مادر و فرزند وجد و خویش و خال و عم .

ناصرخسرو.


شرف یافته مشتری از حمل
گراییده از علم سوی عمل .

نظامی .


|| دارای قدر و شرف گشتن . (در اصطلاح نجوم ). رجوع به شرف در این معنی شود.
ترجمه مقاله