شرهلغتنامه دهخداشره . [ ش ِرْ رَ / رِ ] (ع اِمص ) شرة. شر : پسر را به خدمت سلطان فرستاد تا شره ٔ سورت غضب تسکین پذیرفت . (تاریخ جهانگشای جوینی ). رجوع به شر شود.