ترجمه مقاله

شریدن

لغت‌نامه دهخدا

شریدن . [ ش َ دَ ] (مص ) تراویدن و ترشح کردن . (ناظم الاطباء). تراویدن . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان ): ضرو؛ شریدن خون از جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). || چکیدن . (ناظم الاطباء). || روان شدن و جاری گشتن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). شاریدن . (یادداشت مؤلف ): الانثجار؛ شریدن خون و آب ؛ یعنی روان شدن . (مجمل اللغة). انفجار؛ شریدن آب ؛ یعنی روان شدن . (دهار). رجوع به شُرّیدَن شود.
ترجمه مقاله