ترجمه مقاله

شری

لغت‌نامه دهخدا

شری . [ ش َ ] (ع اِمص ) ممال شَری ̍.
- بیع و شری ؛ خرید و فروش :
تو همی خواهی که پنجم شان شوی
احتیاطی کن درین بیع و شری .

انوری .


وی بسا کس رفته تا هند و هری
او ندیده جز مگر بیع وشری .

مولوی .


رجوع به شَری ̍ شود.
ترجمه مقاله