ترجمه مقاله

شستکه

لغت‌نامه دهخدا

شستکه . [ ش ُ ت َ ک َ / ک ِ ] (معرب ، اِ) دستمال .سارق . مندیل . دستار. کیس و کیسه . ج ، شستکات ، شساتک .(یادداشت مؤلف ). مأخوذ از شسته و مغسول فارسی ، و نوعی لباس بوده آتش آن را نمی سوزانده : و اخرج عن شستکه دواء. (عیون الانباء) (از الجماهر ص 201).و امرهم ان تحمل الی کل واحد منهم شستکة قیمتها دینار احمر و فیها من دینارین الی خمسة و دفع کل ما حمله اصحابه من الشساتک و الذهب . (از معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 6 ص 340). رجوع به شستکات و شستجه شود.
ترجمه مقاله