ترجمه مقاله

ششقاقل

لغت‌نامه دهخدا

ششقاقل . [ش َ / ش ِ ق ُ / ق ِ ] (معرب ، اِ) ریشه ٔ یکنوع درختی هندی . شقاقل و گزر صحرایی . (ناظم الاطباء). دارویی است .(مهذب الاسماء). زردک ریگی است و آن بیخی است پرگره با لزوجیت و اندک شیرینی ، پرورده ٔ آن ملین طبع و مهیج باه ، قاطع بلغم ، مقوی کمر، مسخن گرده و معده . (منتهی الارب ). گزر بیابانی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دوا که آن را ششقاقل گویند و آن زردک صحرایی است ستبر و سنگین و به زردی مایل می باشد و قوه ٔ باه دهد. (برهان ) (آنندراج ). شقاقل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حشفیفل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شقاقل و شش کاکل شود.
ترجمه مقاله