ترجمه مقاله

ششم

لغت‌نامه دهخدا

ششم . [ ش َ / ش ِ ش ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه ٔ شش واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). در مرتبه ٔ شش . سادس . (از یادداشت مؤلف ) (دهار). || از اصطلاحات نجوم است و عبارت از نظر تسدیس است که نیم دوستی است . (از یادداشت مؤلف ) :
لیکن ازهشتم و ششم خود را
کم ضرر دیده ام ز طالع خویش .

خاقانی .


ترجمه مقاله