ترجمه مقاله

شش سری

لغت‌نامه دهخدا

شش سری . [ ش َ / ش ِ س َ ] (ص نسبی ) زر خالص تمام عیار. (ناظم الاطباء) (از برهان ). زر خالص را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). زر خالص را گویند و در رشیدی آمده که بتی بدست یکی از سلاطین اسلام در افتاد که شش سر بر او نقش کرده بودند و آن را بشکستند زر و طلای آن خالص بی غل و غش بود لهذا زر خالص را زر شش سری خواندند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) :
آن می و جام بین بهم گویی دست شعوذه
کرده ز سیم ده دهی صره ٔ زر شش سری .

خاقانی .


تن بشکن نه دریی گو مباش
زر بفکن شش سریی گو مباش .

نظامی .


ترجمه مقاله