ترجمه مقاله

شعاریر

لغت‌نامه دهخدا

شعاریر. [ ش َ ] (ع اِ) نوعی از بازیچه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بازیچه . و واحد ندارد. (آنندراج ). بازیچه ای است کودکان عرب را ولی مفرد ندارد. مانند: شعابیب . (از اقرب الموارد). || ج ِ شُعرورَة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شعرورة شود. || ج ِ شُعرور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ شعرور به معنی بادرنگ ریزه .(آنندراج ). قثاء صغیر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). قثاء بری صغیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قثاء وشعرورة شود. || پراکندگان و آن جمعی است بی واحد. (یادداشت مؤلف ): ذهبوا شعاریر بقذان او بقند حرة؛ یعنی : رفتند پریشان و متفرق مانند مگسان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لعبنا شعاریر قذة قذة قذان قذان ممنوعات ؛ یعنی بازی کردیم ما متفرق و پراکنده و این کلام را کودکان تازی گویند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله